درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر این باور است که هرچقدر برای کنترل احساسات خود زمان بکذارید و تلاش کنید بیشتر آسیب خواهید دید.
کنترل کردن یک نوع مشکل است نه راه حل
دراین مرحله ما به تقویت آگاهی هایی می پردازیم که راهبردهای کنترل احساسات هیجانی مسئول قسمت بزرگی از مشکلات آنها است. آدمی هرچقدر هم که برای کنترل احساسات خود زمان بگذارد و تلاش کند بیشتر آسیب خواهد دید.
استعاره مناسبی که در اینجا می توان به کار برد باتلاق شنی، سوئیچ مبارزه و مفاهیم ناخشنودی پاک و ناخشنودی کثیف است. معمولا این استعارهها را به این صورت به کار می بریم:

آن فیلم های قدیمی را به خاطر بیاورید که آدم بد داستان گرفتار یک باتلاق شنی می شد و هرچه بیشتر تقلا می کرد بیشتر درآن فرو میرفت و این بدترین کار ممکن بود که نتیجه بالعکسی داشت .تنها راه نجات این بود که دست از تقلا کردن بردارد، دستانش را باز کند و بر روی سطح شناور باقی بماند. آدمی بنابر غریزه خود برای نجات خود دستوپا میزند و تقلا میکند اما این کار فقط غرق شدن را به دنبال دارد.
درباره کنترل احساسات پیچیده هم اصل مشابهی برقرار است: هرچه قدر بیشتر با آنها مبارزه کنیم، بیشتر بر ما مسلط خواهند شد. خیال کنید که در پشت ذهنمان یک گزینه مبارزه وجود دارد. وقتی این گزینه را انتخاب می کنیم معنیاش این است که میخواهیم تا با هر درد جسمانی و هیجانی که به سراغمان میآید مبارزه کنیم، هرچه قدر هم که اذیت شویم تمام تلاشمان را میکنیم تا از دست آنها خلاص شویم یا از آنها دوری کنیم.
هیجانی را تصور کنید که از درون یک اضطراب سر باز کرده وقتی گزینه مبارزه انتخاب شود درآن موقع این هیجان کاملاً غیر پذیرفتنی است .یعنی ما حتی میتوانیم از این اضطراب عصبانی هم بشویم
با این حال چطور ممکن است این هیجانات ما را به این حال و روز بیندازند؟
یا اینکه از این اضطراب ها غمگین می شویم : چرا همیشه باید حالمان اینطور باشد؟
یا اینکه از اینکه اضطراب داریم مضطرب می شویم: چرا اینطوری است ؟ ممکن است از خود بپرسید چه بلایی قرار است بر سرم بیاید؟
یا ترکیبی ازین قبیل احساسات.
اما اگر گزینه مبارزه را انتخاب نکنیم چطور؟ دراین صورت هر هیجانی که پدیدار میشود، فارغ از اینکه چقدر ناخوشایند است، با آن بر سر جنگ نباشیم. اگر اضطراب پدیدار شد کنترل آن را نادیده بگیریم. بله چنین هیجانی یقینا ناخوشایند است، دوستش نداریم اما درهر صورت این هیجان فاجعه نیست!
زمانیکه این گزینه قطع می شود سطح اضطراب آزاد است که مطابق با موقعیت بالا و پایین شود. بعضی اوقات اضطرابمان شدید و برخی اوقات سطحی است و یا اصلاً اضطرابی نداریم. مهمتر از همه این است که زمان و نیروی خود را برای مبارزه با آنها تلف نمی کنیم.
بدون مبارزه، ما یک وضعیت ناخوشایند عادی هیجانی و جسمانی را براساس اینکه چه کسی هستیم و موقعیت چگونه است تجربه میکنیم. در درمان ACT به این تجربه (ناخشنودی پاک) گفته می شود. با دوری کردن نمیتوان ناخشنودی پاک را تجربه کرد.
با همه ی این اوصاف زمانیکه به جنگ با تجربیات درونی خود می پردازیم یا از آن ها فرار می کنیم، سطح ناخشنودیمان بهسرعت بالا میرود. به این رنج اضافی (ناخشنودی کثیف) میگوییم.
گزینه مبارزه باذهن مشابه یک تقویتکننده هیجانی ست. که در حالتِ روشن، عصبانی شدن ، غمگین بودن ،مضطرب شدن و احساس گناه کردن درباره اضطراب وافسردگی را به دنبال خود دارد.
روشن است که این استعارهها را باید به هر حالت هیجانی خاصی که مراجع با آن مبارزه میکند وفق داد. ما با گزینه مبارزه روشن، نهتنها از بهم ریختگی خود حالمان بهم می ریزد بلکه با بیتوجهی به هزینه ها و ضررها هر کاری که از دستمان برمیآید انجام میدهیم تا از دست آن گرفتاری خلاص شویم یا از آن اجتناب کنیم. ما توجه مراجعین را جذب راه های مختلفی میکنیم که برای رسیدن به کنترل هیجانی طی کرده اند راهبردهایی واضح و روشن از قبیل مصرف دارو و الکل، پرخوری، تماشای بیشازحد تلویزیون، قمار، سیگار کشیدن، اعتیاد به آمیزش جنسی و اینترنت هستند. راهبردهای کنترل هیجان که کمتر برجسته هستند شامل: نشخوار فکری، تنبیه خود، سرزنش دیگران و نظیر اینها می شوند. (همانطور که اشاره شد، بسیاری از راهبردهای کنترل هیجانی اگر بهصورت خفیف و عادی به کار بروند مشکلساز نخواهند بود.)
(هرگونه کپی برداری باذکر نام سایت بلامانع است)